بار اثبات خداناباوری

خداناباوران ادعا می‌کنند که چیزی برای اثبات ندارند. آنها فقط اعتقادی به خدا ندارند، به این معنی که بار اثبات را بر دوش نمی‌کشند. ازاین‌گذشته، هیچ‌کس نیاز ندارد اثبات کند که چرا به بابانوئل اعتقاد ندارد. فقط کسی که فرض می‌کند بابانوئل (یا موجودات دیگر) وجود دارد، مسئول ارائه شواهد برای دیدگاه خود است. ظاهراً آتئیست‌ها می‌توانند بنشینند و نظاره‌گر تلاش مسیحیان و دیگر خداباوران برای دفاع از عقیده خود باشند.

درحالی‌که درست است که خداناباوران مجبور نیستند عدم وجود خدا را اثبات کنند، اما وقتی صحبت از درک موقعیت خود به میان می‌آید، قویاً از این موضوع دوری می‌کنند. اگر آنها به خدا اعتقاد نداشته باشند، دیدگاه آنها حداقل شامل سه ادعای باورنکردنی است که نیاز به تبیین مفصل دارد.

ادعای اول: آنها باید تبیین دهند که چگونه جهان به‌صورت خودبه‌خودی به وجود آمده است.

شخص خداناباور باید توضیح دهد که چگونه تمام فضا، زمان و ماده بدون دخالت یک عامل شخص‌وار (مثل خدا) خود را به منصه ظهور رسانده‌اند. به‌خاطر داشته باشید که «قبل از» وجود جهان، هیچ‌چیز وجود نداشت. قبل از شروع جهان هیچ فضا، اتم، زمان، خلأ، به معنای واقعی کلمه هیچ‌چیز، وجود نداشت. اگر هیچ‌چیز وجود نداشته باشد، هیچ‌چیز نمی‌تواند شروع به بودن کند. به این معنا که وقتی چیزی برای خلق‌کردن وجود ندارد و هیچ‌چیز یا هیچ‌کس نیست که خلق کند، نمی‌توانید همه‌چیز (یا هر چیزی!) را در جهان خلق کنید. شما حتی نمی‌توانید بگویید که قوانین فیزیک جهان را ایجاد کرده‌اند؛ زیرا حتی آنها قبل از وجود جهان وجود نداشتند؛ بنابراین، درحالی‌که درست است که شخص خداناباور نیازی به اثبات عدم وجود خدا ندارد، اما او همچنان باید توضیح دهد که چگونه جهان به‌خودی‌خود از هیچ پدید آمده است.

ادعای دوم: آنها باید توضیح دهند که اگر انسان‌ها صرفاً جسمانی و مادی باشند، چگونه اراده آزاد می‌تواند وجود داشته باشد.

انسان‌ها تنها در صورتی می‌توانند آزادانه عمل کنند که روحی غیرمادی داشته باشند که از بدن فیزیکی آنها جدا است. این روح شماست که بدون محدودیت در قوانین قطعی فیزیک و شیمی می‌اندیشد. بااین‌حال، از چشم‌انداز خداناباوری، ما روح نداریم. انسان‌ها از ماده فیزیکی ساخته شده‌اند و نه بیشتر. ما صرفاً ماشین‌ هستیم؛ هرچند بیولوژیکی و پیچیده. یعنی رفتار و تصمیمات انسان توسط نیروهای فیزیکی و شیمیایی کنترل می‌شود. اگر این ادعا درست باشد، پس انسان‌ها اراده آزاد ندارند. استیون هاوکینگ، یکی از مشهورترین دانشمندان و فیزیک‌دانان زمان ما، با این موضوع موافق است. او می‌نویسد: «تصور سختی است که اگر رفتار ما توسط قوانین فیزیکی تعیین شود، اراده آزاد چگونه می‌تواند عمل کند، بنابراین به نظر می‌رسد که ما چیزی جز ماشین‌های بیولوژیکی نیستیم و اراده آزاد توهمی بیش نیست.»

پس خداناباورها باید توضیح دهند که چگونه اراده آزاد می‌تواند از یک شی صرفاً فیزیکی ناشی شود. اوضاع قمر در عقربی است، چرا که همه ما می‌دانیم که اشیا فیزیکی، صرف نظر از اینکه چیدمان اجزای فیزیکی آنها چقدر پیچیده است، توانایی انجام اعمال اختیاری را ندارند.

برای جلوگیری از بار اثبات اراده آزادی که  از ماده نشأت می‌گیرد، برخی از خداناباوران اذعان دارند که اراده آزاد اصلاً وجود ندارد. این اقرار، منجر به نامعقولیت بیشتر می‌شود. اول اینکه ما اراده آزاد نداریم، ادعایی است که با شهود ما همخوانی ندارد چراکه می‌توانیم انتخاب‌های ارادی آزادانه کنیم. دوم، به این معنی است که خداناباوری، یا هر باور دیگری، عقلانی نیست. نیروهای معینی روی همه اشیای فیزیکی، حتی نورون‌های مغز ما که ظاهراً افکار ما را تشکیل می‌دهند، اعمال می‌شوند. بنابراین، هر فکری ناشی از برخورد میلیاردها اتم است که توسط نیروهای فیزیکی اداره می‌شود. مغز ما جعبه‌های معینی هستند که توانایی اراده و منطق آزاد برای هدایت تفکر ما را ندارد. بنابراین، هیچ فکری، حتی ایده خداباوری، عقلانی نیست. سوم، ما نمی‌توانیم افراد را مسئول جنایت بدانیم. اگر رفتار انسان آزادانه انتخاب نشود، بلکه توسط نیروهای مکانیکی تعیین شود، نمی‌توانیم مردم را در قبال جنایات پاسخگو کنیم. آیا می‌توانید یک ربات را مسئول قتل بدانید؟ هیچ کس نمی‌تواند برای عملی که آزادانه انتخاب نکرده گناهکار باشد.

ادعای سوم: آنها باید منشأ اخلاق را تبیین کنند.

براساس عقیده خداباوران، صحیح و غلط به دلیل وجود خداوندی است که استانداردی از اخلاق را فراهم می‌کند. Top of Form

علاوه بر این، اخلاق نمی‌تواند تغییر کند، زیرا اخلاق مبتنی‌بر شخصیت تغییرناپذیر خداوند هستند. آنها تابع ما نیستند، اما ما تابع آنها هستیم.

بااین‌حال، اگر خداناباوری درست باشد، هیچ خدایی وجود ندارد که معیاری برای اخلاق ارائه کند. اخلاق هنوز هم می‌تواند وجود داشته باشد، اما نه به‌عنوان شاخصی عینی در جهان. در عوض، اخلاق به افراد، گروه‌ها یا فرهنگ‌ها بستگی دارد. آنچه درست و نادرست است نسبی و در معرض تغییر با تکامل ایده‌های مردم خواهد بود. در واقع، این چیزی است که بسیاری از خداناباورها به آن اذعان دارند.

اما حداقل سه ایراد در مورد این اقرار وجود دارد. اول اینکه اگر اخلاق وابسته به افراد، گروه‌ها یا فرهنگ باشد، نمی‌توانید ادعا کنید که در نهایت چیزی اشتباه است. تنها چیزی که می‌توانید بگویید این است که فکر می‌کنید اشتباه است. دوم اینکه اگر فرهنگی شروع به این باور کند که تجاوز جنسی اخلاقی است، تجاوز جنسی اخلاقی می‌شود. ازآنجایی‌که آنچه درست و نادرست است نسبی است، هر رفتاری این پتانسیل را دارد که به‌عنوان رفتار «اخلاقی» پذیرفته شود. سوم اینکه شما نمی‌توانید ادعا کنید کاری که نازی‌ها انجام دادند اشتباه بوده است. بالاخره اخلاق متناسب بافرهنگ‌هاست. هیچ اخلاق عینی وجود ندارد که همه فرهنگ‌ها تابع آن باشند. هر نظام اخلاقی که نتواند رفتار نسل‌کشی نازی‌ها را غیراخلاقی اعلام کند، یک نظام اخلاقی ناتوان است.

همان‌طور که می‌بینید، خداناباوران ممکن است نیازی به اثبات عدم وجود خدا نداشته باشند، اما دیدگاه آنها مستلزم این است که جهان از هیچ پدیدآمده است، اینکه اراده آزاد یا از یک شی فیزیکی سرچشمه می‌گیرد یا یک توهم است، و اینکه اخلاق عینی می‌تواند جدا از یک خالق تغییرناپذیر هم وجود داشته باشد که نیاز به توضیح و تبیین مفصل دارد.

آلن شلمون

https://www.str.org/w/atheism-s-burden-of-proof?p_l_back_url=%2Fsearch%3Fq%3Datheism

 

 

انجمن دفاعیات مسیحی عصا

براي تكميل فرم نظرخواهى روى دكمه زير كليك كنيد. پيشاپيش از زمانى كه براى شركت در اين نظرخواهى صرف مى كنيد متشكريم.